كوروش كشوردوستكوروش كشوردوست، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

پادشاه زندگي ما(كوروش كشوردوست)

اولین سفرم

سلام گلم  تو خیلی کوچولو بودی برای اولین بار رفتیم مسافرت اول رفتیم پابوس امام رضا و بعدش خونه مامانی و خاله های عزیزت . خدا رو شکر که تو این سفر با قدم پربرکتت تونستیم یک خونه خوشمل نزدیک خونه مامانی بخریم . خیلی قشنگگگه . البته عید رو هم مشهد بودیم و بعد برگشتیم یزدددددددددددد(چندتایی از عکسات مال خونه جدیدمونه) ...
30 شهريور 1393

مرد من

پسرم : مرد کوچک مادر فدای قدو بالایت خوب به حرفهای مادرت گوش کن حرفهایِ شاید تلخ و سنگینیست اما باید از همین بچگی ات برایت بگویم تا در آینده اماده باشی برای مرد شدن مرد خوب بودن کار سختیست اینکه قوی باشی اما مهربان صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشی عزیز دل مادر تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی و بعد عشقت عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثل موقع هایی که صدایم میکنی : مادر من میگویم : جان مادر و به همین مقدسیست عاشقی را کم کم خودم یادت می دهم خودم عادتت می دهم به گفتن دوست دارم گل خریدن قدم زدن و غافل گیر کردن ...
29 شهريور 1393

راه رفتن بدون كمك

توبزرگ میشوی وبزرگتر.... ومن هرروز دلتنگ روزهای کودکی ات میشوم روزهای نوزادی .روزهایی که به غیر از آغوش من ماْوایی نداشتی. دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت سپری شد. دلتنگ روزهایی که در آغوشم میخزیدی و طلب شیر میکردی و من با تمام احساسم شیره جانم را تقدیمت میکردم و تو با نگاهی تمام حس های خوب دنیا را به من میدادی..... خیلی زود گذشت.روزی که خدا یک فرشته را به من هدیه داد تا زین پس نگهدار او باشم و اکنون این فرشته روی پاهای خود راه میرود. امانتدار خدا هستم تا از تو پاسداری کنم. ازتو وزیباییهایت.  هرروز که میگذرد عشق من به تو صدچندان میشود توبزرگ میشوی ومن هر روز که میگذرد در دریای عشق توکوچکتر میشوم.... و شاید همین ...
29 شهريور 1393

اولین روزهاي زندگی

پسرم اولين روزها خيلي سختي كشيديم اخه هم زردي گرفتي هم اينكه ختنه شده بودي و منم شير نداشتم ، واي كه هر موقع يادم مياد دلم ميتركه، خدا رو شكر اون روزها گذشت، يادمه اينقد دست و پاتو مي كشيدي همش تو عكسات دستات كشيدس، واي باورم نميشه اينقد كوچولو بودي   ...
29 شهريور 1393

شيطنتهاي جديد

مامان و بابا قربون اين بازيگوشيات، پرستارت همش ميگفت از درو ديوار ميري بالا، من ميگفتم لابد موضوع رو بزرگ ميكنه، ولي ديروز يك لحظه گذاشتمت زميين كه با اين صحنه ها روبرو شدم، از تعجب شاخ دراوردم، يعني پسرم اينقد بزرك شده؟؟؟خدايا شكرت براي وجودش ...
26 شهريور 1393

عكس هاي پسرم در اتليه روناك

ا سلام همه هستی من: روز به روز بزرگتر میشی و من روز به روز عاشقتر عاشق خنده هات شیطنتات و زلزله بازیات گل پسرم همه زندگی من و بابایی خلاصه شده به تو چیزای مورد علاقت غذا خوردنت راه رفتنت حرف زدنت که کلمه به کلمه به اون اضافه میشه و خوب بلدی چه جوری دل مامان و بابا رو آب کنی برای هشت ماهگي به آتلیه روناك  رفتیم تا تورو تو قاب تصویر ماندگار کنیم ولی امان از شیطنتات که تو اطاق بغلی یه نی نیه دیگه مشغول عکاسی بود و شما مامور خندوندن نی نی شده بودی و اینم حاصل تلاش ما: ...
26 شهريور 1393

اصرار براي حموم و اب بازي

امروز بابايي رفته بود حموم ، جديدا هركي بره جايي و درشو ببنده وايميسي دم در و انقدر در ميزني تا درو باز كنن، البته حموم رو خيلي بيشتر اصرار ميكني ، ايندفعه هم با كلي شيطنتن و شيرين بازي بابا رو راضي كردي تا ببرت حموم و اما بقيه داستان به روايت تصوير،،،،،،،،،، ...
25 شهريور 1393

تولد خاله ها و سورپرايز بزرگ

  بعد از كلي نقشه كشيدن من و بابا و خاله مهشيد كه براي تولد خاله مهديه و منصوره چي كار كنيم كه سورپرايز بشن ، امروز رفتيم خونشون ، البته من خيلي سعي كردم تا زيرزبون بكشم ببينم هديه چي دوست دارن، براي خاله منصوره يك سرويس چيني دوازده نفره و براي خاله مهديه يك موبايل خريديم، خيلي خوشحال شدن، كلي غذا هم درست كرديم وظهر جمعه من و تو. بابايي سرزده رفتيم پيششون، خاله ها باورشون نميشد و خيلي خوش گذشت، البته خيلي هم شوكه شدند، اينم چند تا عكس كه تو نميزاشتي كيك رو ببرن ،  ...
25 شهريور 1393

دل نوشته هاي مامانت

سلام گل پسرم، امروز ٢١ شهريوره و اين اولين مطلب وبلاگته، اميدوارم تمام عمرت شاد باشيو و من هميشه شاديهاتو ثبت كنم،  روزي كه بدنيا اومدي اولين سوالي كه دكترم كرد گفت چه احساسي داري؟؟ من گفتم خيلي نگرانم بايد براش خيلي تلاش كنم، مسئوليت زيادي رو خدا روي دوش من گذاشت،  همينطورم هست الان هر چي فكر ميكنم ميبينم بدنيا اوردن فرزند دل و جرات ميخاد، يه جا خوندم اگر فرزند ي داشته باشيد يعني ميخواهيد قلبتان جايي بيرون از بدنتان بتپد و هميشه نگرانش باشيد   كوروش همه زندگي منو و بابات هستي .......  
22 شهريور 1393