كوروش كشوردوستكوروش كشوردوست، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

پادشاه زندگي ما(كوروش كشوردوست)

بچه تلویزیونی

سلام مامانی  تو هم مثل بابات علاقه زیادی به تلویزیون داری . تا تبلیغات باشه چشم ازش برنمیداری. هزار تا ادا و شکلک دراوردم ولی اصلا توجه نکردی . تازگی ها از در و دیوار میری بالا . ببین کجای اپن رفتی و داری لیس میزنی . مامانت فدات بشه شیرین من.          اینجا تو شرکت مثل مدیرا نشستی   ...
10 مهر 1393

دالی پسرم

      سلام سنبل من تازه یاد گرفتی دالی بازی می کنی . میری یک گوشه قایم میشی با همون زبون نصف و نیمه ات به من می گی داااااااااا یعنی دالی . اولش باورم نمیشد ولی امتحان کردم دیدم اره . داری بازی می کنی . قربون پسرم بشم اینقدر باهوشه که تو نه ماهگی تونسته راه بره بازی کنه حرف بزنه . راستی یادم رفت بگم چنذتا کلمه دیگه رو هم میگی مثل نی نی . اب . با کارت های بالا بالا زودتر یاد گرفتی .  وقتی میگیم خودتو موش کن قیافتو اینجوری میکنی  راستی ببین مماغ خوشملتو چی کار کردی شیطون بلا زدی به لبه تخت ...
7 مهر 1393

اويناي عزيزم كه در سانحه هواپيمايي از بين ما رفت

من تو فرودگاه مجذوب صحبت هاي قشنگت با بابات شدم. دلم میخاد خودم مطلبی بنوی سم ولی میدونم تا روزها حال روحی ام خراب میشه. اخه چرا باید اینجوری بشه. بچه ای که با این همه امید و ارزو بدنیا میاری هر روز و هر لحظه زحمت میکشی به این سادگی باید به خاطر بی توجهی بعضیا از دستش بدی. کاخ ارزوهایشان را چطور از بین بردید ای ...... وقتی این سرگذشت ها رو می بینید یادتون باشه چه دنیای بدیه و نباید دل بست و نباید مغرور شد به نقل از مامان ماهان خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است نه اینکه می...
2 مهر 1393

اولين كلماتت

سلام پسر خوشجل مامان، تازه دو روزه داري حرف زدنو به معناي ارتباط برقرار كردن تمرين ميكني  ميگي ماما ، بابا ، دد البته اين دد رو به همه چيز ميگي كلا معناهاي زيادي داره ، به كمك كارت ها بالا بالا  كلمه جوجه رو هم ميگي دوده، الهي قربونت بشم ، واقعا بزرگ شدن خيلي لذت بخشه ، يعني زندگي من و بابايي خلاصه شده به تو ، هر چي تو بخواي هر كاري كه تو بگي ، البته مخالف لوس شدنت هستيم، راستي جديدا هر كي از در ميره بيرون پشت سرش گريه هايي ميكنه كه دل ادم اب ميشه ، مثلا وقتي ميخام برم سر كار  بايد يواشكي برم و تو رو اتاقت سرگرم كنن تا نفهمي وگرنه خيلي شاكي ميشي،  ديشب بابايي رفتيم خريد چند تا از عكساتو ميزارم كه ببيني تو هم مثل من ...
1 مهر 1393

خواهشي دارم

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی اگرهنگام غذا خوردن ، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگرصحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن به یاد بیاور ، وقتی کوچک بودی ، مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم وقتی نمی خواهم به حمام بروم ، مرا سرزنش نکن وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز ، سئوالاتی می کنم با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی ، حافظه ام یاری نمی کند ، فرصت بده وعصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده ... همانگونه که تو اولین ...
31 شهريور 1393

9ماهگيت مبارك

 درست همین زمان تو دل مامانی بودی قشنگ من تو در اشتیاق دیدن یه دنیای جدید ومامانی در اشتیاق دیدن قشنگترین فرشته ی روی زمین 9ماه از حضور قشنگ ودوست داشتنی تو میگذره ساعت های  زندگیم با بودن تو برام میگذره  شیرین هم میگذره  فدای تو گل پسر ماهم زندگی من با تکرار با تو بودن لذت بخش تر شده خدا کنه همیشه بخندی خنده ی تو محیط خونه رو آرامش بخش کرده صدای نفس هات قشنگترین موسیقی واسه من چشات قشنگترین تصویر دنیاست بگاه زیباست برق چشمات امید واسه زنده بودنم ...
31 شهريور 1393

خاطره زایمان

سلام دوستان عزیزم  من از اوایل بارداری همیشه استرس زایمانو داشتم . دائما تو نی نی سایت مشغول خوندن خاطرات زایمان بودم و با  تک تک شون اشک ریختم و خندیدم  حالا دیدم که اگر خاطره خودمو ننویسم واقعا نامردیه . چون کسایی که استرس دارن با خوندن این خاطره ها امیدوار میشن .  نی نی کوچولوی ما قرار بود بین 12 تا 14 اذر بدنیا بیاد . از 8 و 9 تقریبا همه منتظر بودن مامان علی اقا اومد پیشمون مامانی و خاله ها هم اومدن. وقتی نصفه شبا برا اب خوردن پامیشدم همه خوشحال میشدن فکر میکردن از درد پا شدم . البته تو سونو ها به خاطر اینکه قد و وزنت به ایده ال رسیده بود هر روز دکتر میگفت تا فردا یا پس فردا دردت شروع میشه غافل از این...
30 شهريور 1393