پسرم امروز یکسال و نیمه شده.
از روزی که بدنیا ا ومدی تا الان اینقدر شیرینی و شادی برای ما اوردی که همیشه فکر میکنم لحظات نبودنت در زندگی پوچی مطلق بوده . کاش زودتر تو رو داشتم . عزیزم به سرعت بزرگ میشی و من که هنوز شور و شوق جوونی رو دارم بعضی موقعها میگم یکم ارومتر و سنگینتر باش . الان مادر یک بچه ای .
ولی به قول بابات که میگه یک زن باید سرشار از شادی و خنده باشه . زن پرمشغله برای مرد جذابیتی نداره .
راستی جدیدا امتحان گواهینامه دادم و قبول شدم . اخه قراره ماشین بخرم . بابایی میگه یه ماشین معمولی بگیر که اگه زدی در و دیوار دلت نسوزه ولی من یک ماشین صفر میخام . خجالت میکشم پشت ماشین قراضه بشینم .
حالا توکل به خدا . ببینیم چی پیش میاد .
اما توو ........
خیلی کلمات بیشتری بلد شدی . تازه یکی دو تا جمله میگی مثلا در و واکن .
بیا اینجا
نون
بده
حمام (اموم)
. عمو محمد
ذایی
عمو محتبی
مهدیه
محبوبه
مامانی
..............
راستی داریم خونمونو عوض میکنیم . یعنی میریم واحد کناریمون . احه اونجا سه خوابه است متره. دستو پامون بازتره .بعدا عکس خونه رو میزارم